به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه» از آذربایجان غربی ۲۲ فروردین سی و چهارمین سالروز شهادت شهید عادل علی زاده است.
شهید عادل علیزاده در سال۱۳۴۸ در خانواده ای پر از مهر و عطوفت دیده به عالم خاکی گشود. او تحصیلات دوره ابتدایی را در در مدرسه مصدق شهرستان خوی تمام کرد و قدم به مقطع راهنمایی گذاشت و در مدرسه آیت الله کاشانی مشغول به تحصیل شد و این دوره مصادف شد با آغاز جنگ تحمیلی یار خستگی ناپذیر انقلاب و مأنوس قرآن بود و تلاوت قرآنش عالمی داشت و زمزمه اش هنوز فضای خانه را نور خدایی می بخشید.
در پانزده سالگی لباس مقدس بسیجی بر تن کرد و با گامهای استوار و دلی به بزرگی عشق وارد میدان جهاد شد تا نماز شب را در گسترده دشت های جنوب به پا دارد. دور از چشم همه با خدایش خلوت می کرد و فقط خدا می داند که این عاشق دلباخته به معشوق و معبودش با دل پریشان چه ها گفت.
این بسیجی شب زنده دار عارف پیرو ولی امر و گوش به فرمان رهبر داشت و آرزویش زیارت قبر مولایش حضرت سیدالشهدا(ع) بود. بعد از اتمام سال دوم راهنمایی در سال ۶۳ وارد مدرسه علمیه نمازی خوی شد و به تحصیل دروس حوزوی پرداخت. او آراسته به خصایص و صفات و متخلق بود به آن چه که امام از طلاب می خواست.
روز سوم شهادت برادرش به جبهه رفت
در کنار تحصیل از دفاع مقدس هم غفلت نمی کرد و زمان نیاز، خود را به جبهه می رساند، به گونه ای که روز سوم شهادت برادرش عبدالله، عازم جبهه شد و در همان سفر در عملیات کربلای ۸ در منطقه شلمچه در تاریخ ۶۶/۱/۲۲ بر اثر اثابت ترکش به ناحیه سر، به فیض شهادت نایل شد و هم اکنون مزارش در گلزار شهدای خوی زیارتگاه عموم دلدادگان است.
وصیت نامه شهید عادل علیزاده
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ المُؤمِنینَ عَلَی القِتالِ ۚ إِن یَکُن مِنکُم عِشرونَ صابِرونَ یَغلِبوا مِائَتَینِ ۚ وَإِن یَکُن مِنکُم مِائَةٌ یَغلِبوا أَلفًا مِنَ الَّذینَ کَفَروا بِأَنَّهُم قَومٌ لا یَفقَهونَ » (سوره انفال آیه ۶۵)
با سلام بر یگانه رهبر مسلمین جهان حضرت محمد(ص) و با درود بر ائمه اطهار علیه السلام و با درود بر دوازدهمین اختر آسمان ولایت و امامت حضرت مهدی(عج) که برای خونخواهی امام حسین(ع) و برای خونخواهی مظلومان از ظالمان خواهد آمد و با درود بر امت امام و با سلام بر خانواده های شهدا و با سلام بر آنانی که هر لحظه لبیک گو به امر امام امت هستند ولی به هر حال به این مقدمه قناعت می کنم و به متن وصیت.
«إنا لله و إنا الیه راجعون»
«به راستی ما برای خداییم و به طرف او بازخواهیم گشت.»
نمی دانم چه بنویسم و از کجا بنویسم. درباره کدام مطلب بنویسم. از گناهان کثیری که در این مدت قلیل زندگانی از من روی داده است بنویسم یا از چیز دیگر. اما خدایا تو خودت می دانی چقدر گناه کرده ام. تو خودت که من صاحب چه سیئاتی هستم. تو می دانی که من چه کسی هستم. به هر حال با کوله باری از گناه به سوی تو آمده ام. خدایا اما اگر تو این بنده عاصی را نبخشی به چه کسی پناه خواهد بود. آیا پناهگاهی جز تو دارد. به هر کجا هم پناه ببرد دوباره به در رحمت تو باز خواهد گشت که خدایا تو تنها امید من هستی. بارخدایا امیدوارم این بنده پستت را از درت نرانی و در نزد دوستانش در روز محشر شرمنده نسازی.
خدایا می ترسم از اینکه در روز جزا وقتی بین کفار و مؤمنین پرده کشیده می شود من در طرف کافران بمانم و می ترسم از اینکه به من بگویی که تمام اعمال تو ریا بوده است و هیچ عمل خیری و مقبولیی نداری خدایا در آن وقت من چه کار خواهم کرد. بارخدایا از تو می خواهم مرگ مرا که ظاهرش شهادت است باطنش را هم شهادت قرار دهی. و خدایا از تو می خواهم که جسم مرا آنقدر تکه تکه کنی که از جسمم اثری نماند چرا که من با این جسمم و جوارحم آنقدر گناه کرده ام که این اعضا من به رنج آمده اند و در روز حشر شاهد اعمال من خواهند شد و نمی خواهم که اثری از من بماند و شاهد بر گناهانم نباشند و می خواهم در تشییع من آنقدر (لا اله الا الله ) گفته شود که جسمم از روحم شرم کند و شاهد بر گناهانم نباشد و می خواهم دعای عفو نیز خوانده شود.
خدایا آن طور با من رفتار کن که تو اهل آن هستی نه اینکه من. وای به روزی که عدل الهی درباره من اجرا شود و تمام اعمالم در پیش چشم همگان قرار گیرد و همه بر گناهان من آگاه شوند و مرا از خودشان دور کنند. وای به روزی که وارد اتاق ظلمانی قبر کنند و همدوشان من نکیر و منکر باشند.
وای به روزی که از من سؤال کنند ربت کیست زبانم گرفته شود. چه شرم آور است که انسان در این دنیای دو سه روزی خودش را آن طور جلوه دهد که مردم او را مؤمن بدانند اما باطنش برعکس باشد. خدایا بر کرده هایم پشیمانم و تو هم مرا قبول کن و بر گناهانم قلم عفو بکش که غفار الذنوبی.
خدایا در این دنیا بر روی عیب هایم پرده کشیدی ااما من حیا نکردم اما من کفر احسان کردم و تو خوبی کردییاما من بدی کردم. خدایا تو عطا کردی و من خطا کردم. خدایا تو در بهترین جاها مکانم دادی ولی من از جاهلی درنیامدم و بر گناهان خویش ادامه دادم. خدایا عذر می خواهم. عذر می خواهم که این امانت را که تو به من داده بودیو آن هم جسم من باشد در جاهایی بی مورد به کار بردم و تو را از یاد بردم، ولی خدایا در چند روز قبل از مرگم برای رضای تو، برای جهاد با دشمنان دین اسلام در راه حق به کار گرفتم. امیدوارم که قبول کنی و از گناهان گذشته ام درگذری و از دوستان و آشنایان می خواهم گه فقط طلب مغفرت برایم از خدا بخواهند و خدا تو آگاهی بر این که اینجانب فقط برای احیای دین اسلام قدم بر این راه نهادم و تنها این راه را چاره برای مغفرت گناهان دانستم. پس تو مرا از موفقین این راه عظیم قرار ده.
اما چند جمله ای می خواهم با ملت عزیز همشه در صحنه به میان بگذارم.
«یا ایها الذین آمنوا إن تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکُفر عنکم سیئاتکم و یغفرلکم والله ذوالفضل العظیم» (سوره انفال آیه ۲۹)
در وهله اول شماها را وصیت می کنم بر آگاهی که در همه کارهایتان آگاه باشید و سرسری هیچگاه پی یک کار نروید و یک چیز را قبول نکنید بلکه با آگاهی کامل کارها را انجام دهید و گفته ها را باور نکنید.
ای ملت دلاور هر پدیده ای یک علتی دارد که این بر همه شماها روشن است و ما انسانها که مخلوق خداییم و خدا خالق ما است و در حقیقت علت به وجود آمدن ماها خداست. اما اگر فکر می کنیم که در مخلوقات مادی که علت آنها انسانهای روی زمین است یک سبب و علتی وجود دارد. مثلاً یک ساختمان درست می کنند برای اینکه در آنجا زندگی کنند و امثال این اما ببینیم خالق ما که خدای عزوّجل است به چه سببی ما را خلق کرده. آیا اینکه به ما نیازی داشت یا چیز دیگر. اما بگردیم علت اصلی را بیابیم و بر روی آن علت عمل کنیم و آن طور که از پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام به ماها نقل شده است علت آفریده شدن انسان فقط برای اطاعت معبود است و راه و روش اطاعت نیز توسط انبیا و اولیاء الهی به ما رسیده است. اما کمی به خود آئیم و ببینیم که آیا به گفته های خدا عمل کرده ایم یا نه. خدا که گفته وقتی که دشمنان اسلام آرمان اسلامی را مورد تجاوز قرار دادند بروید و دفاع کنید اگر چه هم کشته شوید پیروزید و این را به ماها واجب کرده، مثل سایر اعمال مانند نماز و غیره. حالا صحبت روی این است که به این امر مهم خدا (جهاد) عمل کرده ایم یا نه. مسلماً این امر خدا را به طور خداخواسته به جایش نیاورده ایم. چرا که اگر به جایش به طور خداگونه آورده بودیم خدا خیلی وقت بود که پیروزی را نصیب ما کرده بود ما چرا عمل نکنیم. مگر مسلمان و شیعه علی(ع) و حسین(ع) نیستیم. آیا آنها این طور بودند. آیا آنها مثل ماها توجیه می کردند و به جهاد نمی رفتند. بدانیم که جوابگو به آنها و به خانواده های شهدا نخواهیم بود. ای ملت عزیز تحلیل ها و توجیه های بیجا را به کنار بگذارید و وارد صحنه شوید و برای خدا کار کنید و برای آخرت خودتان توشه بردارید و مثل من در آخر نفهمید. بلکه در اول بفهمید و عمل کنید. انصاف نیست که یک عده کم از این ملت بروند و جانفشانی کنند و بقیه در خانه هایشان بماند و فکر جنگ را هم نکنند و از همه بدتر برای ضرر جنگ هم سخن بگویند و به رزمندگان تهمت بزنند. برادران عزیز یک لحظه فکر کنید و حرکت کنید به طرف حق و با صفهای فشرده جبهه را پر کنید که وعده خدا نزدیک است و بروید این جمهوری اسلامی را در کشور عراق برگزار کنید و ملتش را از دست یزیدیان خلاص کنید و اسرا از زندانهای عراق بیرون آورید و بغل هم گیرید و راهی حرم اباعبدالله الحسین(ع) شوید و شهدا را نیز یاد کنید و آن حرم را از عوض ما پاک کنید و بعد منتظر فرمان امام باشید تا قدس عزیز را نیز از دست دژخیمان بگیرید و برای این کارها خون لازم است و کربلای انقلابمان برای تحقق این کارها به خونهای بیشتری نیازمند است و من نیز می روم تا بر یزید و یزیدیان بفهمانم که شهادت بالاترین انتظار و آرزوی ماست.
اجازه ندهید عده ای با چهره ای ظاهرا انقلابی به انقلاب ضربه بزنند
و مواظب این شیطان صفتان باشید که خدا نکند با چهره انقلابی ظاهر بشوند و ضربه بر انقلاب و اسلام بزنند و اگر این شغالها را مشاهده کردید خود را از صحنه دور کنید و نگذارید در ادارات و مؤسسات اسلامی وارد شوند اگر چه هم در لباس اسلامی باشند و برنامه های اسلامی را گرم به پا کنید که باعث پیشرفت اسلام است و نگذارید مسجدی بسته بماند و شماها در خانه هایتان انفرادی نماز بخوانید. ابداً این کار را انجام ندهید که موجب عقب نشینی شیعه است.
و ای دوستان و ای همراهان قبلی من، در مرتبه اول از شماها می خواهم که مرا حلال کنید و اگر بدی و نارضایتی در بینمان وجود دارد حتماً حلال کنید و از شماها می خواهم که بعد از مرگ من شمشیر برافراشته شده امام حسین(ع) را دوباره نگذارید بر زمین بیفتد و ای آنهایی که برای حضور در جنگ امکان ندارید، حتماً رزمندگان اسلام را دعا کنید و برای آنها نصرت الهی را خواستار باشید و دعا بر امام را از یاد نبرید و بدیهایی را که من بر شماها کرده ام از یاد ببرید و هرگاه به یادم افتادید به یاد امام حسین(ع) بیافتید چرا که سرچشمه این نهضت ما از آن معصوم نشأت گرفته است و به مشکلات صبر کنید و هر جا سخن از جنگ شد موقعیت جنگی مان را به سایرین توضیح دهید.
ای دوستان طلبه ام توصیه ام این است که آگاهانه درس بخوانید و ای رهروان امام صادق(ع)، تهذیب را به تعلیم مقدم بدانید که تهذیب مکمل تعلیم است و از جبهه ها یاد کنید و شماها هم از من بگذرید. و ای روحانیت مبارز شهرمان بهشتی گونه حرکت کنید و اتحاد را بینتان حفظ کنید و در جبهه ها پیشرو رزمندگان باشید که در این صورت امام زمان(عج) شاد می شود و نصرت الهی شامل می شود و همیشه به فکر پیشرفت اسلام باشید و با ملت زیاد نشست و برخاست کنید و مسائلی را که موجب نارضایتی ملت می شود فوراً حل کنید و همیشه با ظلم مبارزه کنید اگر چه هم ظلم دوست و همکار شما باشد بالاخره اگر در گفته هایم ایرادی هست ببخشید.
ولی خانواده عزیزم که من در این مدت فرزند لایق و دردبخور برای شما نبوده و همیشه شما را ناراحت کرده ام و حق خانوادگی شما را ادا نکرده ام، اما از شماها خواستارم که این بنده حقیر را ببخشید.
به هر حال من راضی نبودم از شماها جدا شوم اما جهاد فی سبیل الله رسید و منادی حق ندارد و من هم رفتم و در این راه مصلحت خدا شامل حالم شد و هیچ ناراحت نباشید که من از شما جدا شده ام چرا که اصل زندگی و خوشحالی ما در دنیای آخرت است و اگر خدا لطف کند و همه ما را ببخشد انشاءالله همدیگر را می بینیم. دعا زیاد بخوانید و نماز و سایر واجبات را یاد بگیرید و امر به معروف و نهی از منکر را از یاد نبرید و من از شماها تشکر می کنم که مرا تا این مدت از خطراتش نگه داشته اید و نگذاشته اند که من منحرف شوم و هیچگونه در مقابل دشمنان اسلام گریه نکنید که باعث ناراحتی من می شود و ای برادر بزرگم که حق پدری بر گردن من دارید شما هم مرا حلال کن. و ای برادران رزمنده ام با رفتن من از رزمتان نمانید بلکه از قبل عاشقانه تر وارد صحنه شوید و بر دشمنان بفهمانید که قوت اسلام در گرو دادن عزیزانتان است و بفهمانید که هر چقدر مسلمین کشته بدهند قوی تر خواهند شد.
و ای مادر مهربانم، نمی دانم با چه زبانی از شما عذر بخواهم اما به هر حال هر چقدر هم به تو اذیت داده باشم بالاخره فرزند توام و راضی مباش که من در آتش جهنم بسوزم و حتماً حتماً مرا حلال کنید و همچون فاطمه(ع) بایست.
خواهرانم هر کدامتان یکی از پسرانتان را به درس روحانیت بگذارید
و ای خواهرانم، از شماها هم حلیّت می طلبم و شماها را وصیت می کنم بر زینب وار حرکت کردن و از شماها می خواهم که فرزندانتان را از حالا با احکام اسلام آگاه سازید و هر کدامتان یکی از پسرانتان را به درس روحانیت بگذارید و ای خانواده ام برای اینکه من از پدرم عذر خواسته باشم در یکی از مجالس اسمم را با پدرم با هم بنویسید تا او هم از من راضی شود و زیاد بر من نماز قضا و روزه قضا بگیرید و از عوض من در راه خدا و از عوض آنان که احیاناً من به آنان قرض داشته ام ۳۰۰۰ تومان صدقه دهید و من از کتابخانه سپاه شش تا نوار گرفته ام. آنها را پیدا کنید و بدهید و اگر هم پیدا نکردید پولش را بپردازید و مرا در مزار شهدا در کنار شهدا دفن کنید و قبل از دفن سه بار جنازه ام را بر زمین بگذارید تا یکدفعه وارد قبر نشوم و زیاد نترسم و اگر امکان شد دعای جوشن کبیر را بر کفنم بنویسید و مرا زود رها نکنید و کتابهای مرا وقف مدرسه علوم دینی نمازی کنید و وصیت نامه را در مزار شهدا در اجتماع مردم بخوانید.
بنده عاصی و حقیر عادل علیزاده
اول محرم الحرام
۱۳۶۵/۶/۱۵
انتهای خبر./